به گزارش خبرنگار راهیان نور، نیایش آزمون فرزند ارشد شهید آزمون در گفت و گو با مرکز رسانه ای شهید رهبر گفت: پدر عزیزم در ۱۶ شهریور سال ۱۴۰۰ شهید شد، همیشه با وجود خستگی با روی خندان به خانه میآمد و با ما بازی میکرد؛ صبح روز شهادتش، ساعت ۱۰ صبح به خانه آمد و گفت که شیفتش بعد از ظهر است، آن روز ناهار کمی دیر آماده شد و پدرم بدون خوردن ناهار رفت، چون آدم دقیقی بود و میخواست سر ساعت در محل کارش حاضر شود، با خنده گفت من شب میآیم و با هم به گردش میرویم.
وی افزود: زمانی که پدرم شهید شده بود، همسر رئیس کلانتری محل، تلفنی به مادرم گفت که همسرتان تیر خورده و در بیمارستان است، مادرم با ناراحتی ما را در منزل گذاشت و رفت؛ بعد از رفتن مادرم تلفن مدام زنگ میخورد و همه گریه میکردند، من هم به آنها دلداری میدادم و میگفتم چیز مهمی نیست، پدرم فقط تیر خورده و حالش خوب است.
دختر شهید مهدی آزمون ادامه داد: مدتی نگذشته بود که زن عمویم آمد و ما را به خانه خودشان بردند، از من خواستند مراقب بچهها باشم و خودشان دنبال مادرم رفتند، من دلشوره داشتم، در تنهایی کلی با امام رضا (ع) صحبت و نذر کردم تا پدرم را سلامت به خانه برگرداند.
وی با بیان اینکه به خانه رفتیم تا برای پدرم لباس ببریم گفت: جلوی خانه جمعیت زیادی بود، همه گریه میکردند و با دیدن این صحنهها فهمیدم دیگر پدر ندارم، مدام فریاد میزدم و میگفتم پدرم صبح پیش من بود، گریه میکردم و مادرم هم در حالی که خودش گریه میکرد سعی داشت مرا آرام کند و میگفت دخترم پدرت شهید شده است.
آزمون بیان کرد: ما بچهها خیلی به پدرمان وابسته بودیم، هیچ وقت بدون او جایی نمیرفتیم، پدر به همه کارهایمان رسیدگی میکرد و هرچه میخواستیم برایمان تهیه میکرد.
دختر شهید مهدی آزمون عنوان کرد: من برای تمام کارها و درسهایم با پدرم مشورت میکردم، وقتی تیزهوشان قبول شدم، پدرم جلوی دوستانش با شادی از من تعریف میکرد، همیشه باعث افتخار من در مدرسه و محله بود، حالا که شهید شده من هم میخواهم طوری زندگی کنم که پدر شهیدم به من افتخار کند.
وی یادآور شد: پدرم راهیان نور را خیلی دوست داشت و حالا به یاد او اینجا پیش شهدا هستم، تصمیم دارم به خاطر پدرم که همیشه از چادر پوشیدن من لذت میبرد، همیشه چادر سر کنم.
آزمون خاطرنشان کرد: اگر روزی دوباره او را ببینم، دیگر اجازه نمیدهم از من جدا شود، زندگی بدون پدرم خیلی سخت است، هر روز چشم به راهش هستم تا به خانه بیاید، اما او دیگر نیست! پیش خداست، مطمئنم جایش خوب است و مثل همیشه ما را با مهربانی نگاه میکند و مراقب ماست!
خبرنگار جهاد رسانهای شهید رهبر: مینا سادات توفیقفر
انتهای پیام/
↧