Quantcast
Channel: ستاد مرکزی راهیان نور کشور - آخرين عناوين اخبار :: نسخه کامل
Viewing all articles
Browse latest Browse all 3984

عاشقانه ای از مادر شهید حسین دلیر در یادمان شهدای هویزه

$
0
0
به گزارش راهیان نور، رضوان دیمه‌کار مادر شهید حسین دلیر امروز در یادمان شهدای هویزه با خبرنگار جهاد رسانه‌ای شهید رهبر در خصوص پسر شهیدش گفتگو کرد. در ادامه شما می توانید روایت این گفتگو را بخوانید: مادری آرام در گوشه‌ای نشسته و قرآن می‌خواند، روایتش را با شعری آغاز می‌کند: «خودم دیدم در این صحرا گل من دست و پا می‌زد، لگد بر سینه‌اش می‌خورد و یا زهرا صدا می‌زد/هنوز آید به گوش من صدای آب آب او، صدایش می‌زدم اما نمی‌آید صدای او»، قطرات اشک از چین و چروک صورتش عبور می‌کند و با صدایی لرزان از پسری می‌گوید که عاشق مولایمان سیدالشهدا (ع) بود و در روز ولادت ایشان به دنیا آمد.  نامش را حسین گذاشتند و این اولین صفحه از زندگی او بود که با نام سرور و سالار شهیدان عالم آغاز می‌شد. این پایان کار نبود و گویی مولای ما او را برای خودش به این جهان آورده بود. مادر شهید حسین دلیر ادامه می‌دهد: پسرم ۱۲ سال مفقودالاثر بود و مانند مولایش اباعبدالله (ع) با بدنی بی‌سر و تکه تکه بازگشت. وی بیان داشت: ۸ ماه پیش از بازگشت پیکرش در عالم رویا دیدم درب خانه باز شد و حسین با شتاب وارد حیاط خانه شد، در وسط حیاط، در حال بستن بند کفش بود که از در اتاق بیرون آمدم و دیدم صورتش تماما سیاه شده، از او پرسیدم: پسرم صورتت را آفتاب سوزانده است؟ قربان صدقه‌اش رفتم و گفتم: چرا برای ما نامه ننوشتی؟ ما خیلی نگرانت بودیم، چرا ما را بی‌خبر گذاشتی؟ ما در نبود تو خیلی رنج کشیدیم، گفت: مادر اگر خیلی سوال کنید به خانه خودمان برمی‌گردم، پرسیدم خانه شما کجاست؟ گفت: زیرپل سوم. دیمه‌کار درباره اعزام پسرش به جبهه‌های جنگ می‌گوید: حسین ۱۵ سال و برادرش دو سال از او بزرگتر بود، شناسنامه برادرش را گرفت و سال تولدش را از سال ۴۶ به ۴۴ تغییر داد تا بتوانند به جبهه‌های جنگ اعزام شود. وی ادامه داد: زمانی که می‌خواست به جبهه برود به او گفتم: عزیزم تو کم سن و سال هستی، نمی‌توانی اسلحه به دست بگیری و بجنگی؛ اما او در جوابم گفت: من نمی‌خواهم اسلحه به دست بگیرم، می‌خواهم سقا باشم و سقا بودن تنها یک لیوان می خواهد و ظرفی آب.   "مادر گرسنه نیستم برای امام حسین(ع) گریه می‌کنم" دیمه‌کار با بیان اینکه پسرم عاشق امام حسین(ع) بود، گفت: به خاطر دارم زمانی که پسرم سه سال بیشتر نداشت به خانه همسایه رفتیم، آنجا روضه شیخ احمد کافی گذاشته بودند، پسرم به شدت گریه می‌کرد، صاحب خانه گمان کرد که او گرسنه است و برایش غذا آورد، زمانی که همسایه از کنار ما بلند شد حسین در گوش من گفت: مادر من گرسنه نیستم من برای امام حسین (ع) گریه می‌کنم. مادر شهید بیان داشت: سرانجام آخرین صفحه زندگانی شهید حسین دلیر در عملیات والفجر ۸ در منطقه عملیاتی «فاو» ورق می‌خورد و به مولایش امام حسین(ع) می‌پیوندد. وی در پایان اضافه کرد: نقش زنان و مادران در تربیت صحیح و درست فرزندان اثرگذار است، چرا که اگر تربیتی درست با رزق حلال صورت گیرد قطعاً فرزندان‌شان عاقبت بخیر می‌شود. خبرنگار جهاد رسانه‌ای شهید رهبر: زهرا ولی‌زاده انتهای پیام/    

Viewing all articles
Browse latest Browse all 3984

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>