به گزارش راهیان نور، سید شهاب الدین حسینی، اول فروردین 1331 در روستای کول شهرستان دیواندره به دنیا آمد. پدرش سید سعدالدین از روحانیان مؤمن و متعهد منطقه بود. تحصیلات مقدماتی را از پدرش فرا گرفت و از 10 تا چهارده سالگی را در مدرسه دولتی شهرستان دیواندره تحصیل کرد. پس از آن به کول بازگشت و همراه پدرش به کشاورزی پرداخت و علاوه بر کار کشاورزی از دانش و معلومات پدر روحانی خویش بهره مند می شد. سید سعدالدین وقتی که فرزندش 21 ساله شد درگذشت.
مردم روستای کول سیدشهاب الدین را که مبانی فقهی مذهب امام شافعی را آموخته بود بجای پدرش به امامت جمعه و جماعت خویش برگزیدند.
ملاشهاب الدین به ارشاد و حمایت مردم پرداخت و آنان را از فساد و تباهی دربار و کانون های مختلف قدرت شاهنشاهی آگاه کرد و روح امید را در دلهای آنان برای برپایی حکومت اسلامی زنده کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای استقرار حکومت جمهوری اسلامی قد برافراشت، با تمسک به آیات واحادیث به مبارزه با گروهک ها پرداخت و ذهن مردم را از تشکیک های آنان رها ساخت؛ تبلیغات گروهک ها را برای فریب مردم بی اثر ساخت.
کردار و گفتار ملاشهاب الدین حسینی سبب شد که گروهک ها و افراد ضد انقلاب نسبت به او کینه عمیق بورزند، او را از منزلش ربودند لیکن پس از دو ماه بر اثر فشار مردم مجبور شدند او را در قبال مبلغ هنگفتی پول آزاد کنند.
وی پس از آزادی از بند گروهک ها باز هم به مبارزه خود علیه آنان ادامه داد، وقتی نامسلمانان منافق عزم او را در مبارزه استوار دیدند و از تهدیدات خود طرفی نیستند.
هشتم شهریور 1363 او را دستگیر کرده و به خارج از روستا بردند و با شلیک چند گلوله شهیدش کردند. مردم پس از چند ساعت پیکر پاک در خاک و خون افتاده اش را برداشتند و در مزار روستای کول به خاک سپردند. از شهید شهاب الدین یک فرزند به یادگار مانده است.
افکار و خصوصیات اخلاقی و اجتماعی
ملاشهاب الدین از کودکی با قرآن کریم انس یافت، در کنار پدرش و دعا و نماز می ایستاد و به صفای دل و روح خود می پرداخت و این انس و صفا را تا پایان عمر خود حفظ کرد. مردم را به راه راست هدایت می کرد، برای جوانان کلاس های درس در مساجد دائر کرده بود و آنان را با قرآن کریم آشنا می ساخت.
مردم روستای کول وقتی بر سر چیزی اختلاف می یافتند داوری منصف و محکمه ای عادل داشتند؛ با وجود ملاشهاب الدین این اختلاف ها زیاد طول نمی کشید و زود پایان می یافت.
نسبت به کوچک و بزرگ روستا ادای احترام می کرد و مردم نیز او را عزیز و محترم می داشتند از این روی بود که وقتی در بند گروهک ها قرار داشت مردم فقدان او را سخت و ناگوار دیدند و پول های خود را جمع کردند و به منافقان دادند تا وی را آزاد کردند.
ملا شهاب الدین در خطبه های نماز علاوه بر توضیح و تبین مسائل دینی، مسائل سیاسی روز را نیز تحلیل می کرد، مردم را به تقوای الهی فرا می خواند، آنان را از محرمات برحذر می داشت و ان ها را وامی داشت که در طبیعت و مسائل آفرینش تدبیر و تعقل کنند، با بیانات زیبا و رسای خود، قیامت و صحرای محشر را برای مردم به تصویر می کشید. ویژگی های مؤمنان را برمی شمرد؛ آنگاه به تشریح مقاصد منافقان می پرداخت و مردم را از فریبکاری آنان پرهیز می داد.
روحمان با یادشان شاد.
↧