به گزارش راهیان نور، بچه بودم در رادیو فقط درمورد پیروزی ایران درجنگ میگفتند، خیلی مشتاق خاطرات جنگ بودم، روزها و ماهها و سالها گذشت تا به صورت کاروانی به مناطق جنگی سفر کردیم باورم نمیشد که آرزویم براورده میشود.
وقتی که به اولین یادمان رسیدیم شوکه و متعجب شدم و برایم خنده دار بود که جنگ، جنگ که میگویند اینجاست؟! از اولین یادمان و دومین یادمان عبور کردیم تا به یادمان شهدای دارلک و شهید بروجردی رسیدیم، در انجا یک راوی وجود داشت که من به زور پای حرفای آن پیر سالخورده نشستم.
اول بی اهمیت بودم به سخنانش، دیدم مردم یک لحظه مثل بمب ترکیدند و گریه کردند! متعجب شدم! کنجکاو شدم و به سخنان راوی کمی گوش دادم، اول هیچ معنایی نداشت، بعد که در مورد شهید مهدی امینی گفت که در آن زمان این شهید در فشار زیادی بوده و کلا در داخل مجموعهاش نفوذی داشته و لحظه شهادتش در روستای گوگ تپه به صورت فجیعی به درجه شهادت نائل شده و اینکه شهید بروجردی به دست عوامل ضد انقلاب به شهادت رسیده است.
اهالی شهرهای اطراف و مردم شهید بروجردی را مسیح کردستان یاد کردهاند اصلا که شهدا لایق لقبهای خاص بودن اما هیچ وقت یادم نمیرود که بعد از زیارت شهدا اتفاقات جالبی برای من و خانوادهام رخ داد که من مدیون و خاک و نوکر شهدا و خانوادهشان میباشم.
انتهای پیام/
↧