به گزارش راهیان نور، خانم زهرا آراسته نیا جوان متعهد و ولایی، شاعره خوش ذوق، خوزستانیست و اهل فلسفه. شاید در نگاه اول باورتان نشود که یک دانشجوی کارشناسی ارشد شیعه شناسی، طنزپرداز فعال نیز باشد؛ در ادامه گفت و گوی خبرنگار راهیان نور با وی را مرور می کنیم؛
راهیان نور: لطفا خودتان را معرفی بفرمایید.
هم فلسفه می خوانم و هم نقاشم
هر صبح به صورتم غزل می پاشم
"آراسته"ام به نام "زهرا" ای کاش
با سیرت فاطمی مزین باشم
زهرا آراسته نیا، 37 ساله، متولد پایتخت مقاومت ایران، دزفولِ قهرمان هستم و درعرصههای شعر، ادبیات و فضای مجازی فعالیت دارم. در سن بیست سالگی ازدواج کردهام و حاصل این ازدواج دو فرزند دختر می باشد.
راهیان نور: با وجود مشغله های زندگی، چگونه در عرصه های فرهنگی اجتماعی حضور فعال دارید؟
مدتی بعد از کسب مدرک مهندسی برق، شروع به تحصیل در مقطع کارشناسی فلسفه کردم و در حال حاضر دانشجوی کارشناسی ارشد شیعه شناسی میباشم. هر دو فرزندم در دورانی که دانشجو بودم، به دنیا آمدند و سومین فرزندم نیز تا چند روز آینده به دنیا خواهد آمد. همزمان با آغازِ فعالیت هایم، متاهل شده و در هر دو جبهه یعنی خانه و اجتماع حضور داشتهام.
راهیان نور: به نظر شما چگونه میتوان حضور در همهی این عرصهها را مدیریت کرد؟
من معتقد هستم که نحوهی مدیریت یک زن در خانواده، بسیار حائز اهمیت است. در کنار انجام وظایف همسرداری، تربیت فرزند و خانهداری، میتواند به تحصیل، فعالیت اجتماعی و فرهنگی بپردازد. من خبرگزاریهای مختلف، فعالیت رسانهای داشتهام. وظیفهی تامین هزینههای یک خانواده برعهدهی زن نیست؛ اما وقتی خداوند پوشش را بر او واجب کرده، به معنای این بوده است که در جامعه حضور داشته باشد و در کنار حفظ حجاب، فعالیت اجتماعی نیز انجام دهد. اگر قرار بود او در خانه بماند، به رعایت حجاب توصیه نمیشد! بانوان باید با برنامه ریزی به نسبت معینی در کنار وظایف اصلی خود در خانواده، در اجتماع حاضر باشند.
اگر خانمی زمینه ی فعالیت اجتماعی خود را با علاقه انتخاب کند، تأثیرات مثبتی را در محیط خانه خواهد داشت و میتواند شادابی و طراوت را برای خانوادهی خود به ارمغان آورد. حسِ شاعرانگی به من لطافت روحی میدهد و علاوه بر آن، احساس می کنم از تحصیل در رشتهی مورد علاقهام خوشحالم و هنگام برگشت به خانه خسته نیستم! با تبادل اطلاعات علمی در خانواده، سطح دانشِ اعضای خانوادهام را بالا میبرم و به رشد و ارتقای جامعهی کوچکی به نام خانوادهام کمک میکنم. به نظرم، اگر خروجیِ مطالعات و فعالیت های یک خانم این گونه باشد، درآمد زایی واقعاَ مهم نیست و این آوردهها بسیار ارزشمند هستند.
از طرفی لذت دریافت دادههای مورد علاقهات را میبری و از سمت دیگر تأثبرگذاری در اجتماع داری و از کردهی خود خوشحالی!
راهیان نور: چه عواملی به شما برای نقش آفرینی در این عرصهها کمک می کند ؟
قطعاَ همراهی همسر و مدیریت خودِ فرد اهمیت دارد. شاید جالب باشد اشاره کنم که دغدغه های اغلب مدیران در مراکز فرهنگی، کمبود نیروی خانم بعد از ازدواج شان است و گلایه دارند که بانوان فعال هنگامی که ازدواج کنند، مانند سابق نمیتوانند به ادامهی فعالیتشان بپردازند. به لطف خدا همسرم هم فکر و همراهم است. سوژه های جدیدی برای شعر و ایده های بدیهی برای کار فرهنگی به من میدهد. فعالیت فرهنگی را کارِ اضافه نمیداند و وظیفهای برعهدهی تمام جوانان انقلابی میداند و مشوق من برای حضور در این عرصه ها میباشد.
همیشه میگوید: خداوند استعدادی به تو داده و در آینده باید پاسخگو باشی. میدانم در کنار تمام فعالیتهای سیاسی و اجتماعی، وظیفهی همسرداری و تربیت فرزند را به درستی انجام میدهی.
همیشه همسرم را بعنوان همراه میبینم و با این باور که نعمتی در کنار من قرار گرفته است، همراهی اش می کنم و باهم پیش میرویم. کارهای منزل را با جان و دل انجام میدهم و به عینه میبینم که هر چه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند!
گاهی راهنمایی های روانشناسان اغوا کننده است. اینکه به همسرت نشان دهی به عنوان تکیه گاه قبولش داری و خودت را برتر از او نمیبینی و فکر این که از سر لطفت کار خانه انجام میدهی، به ذهنت خطور نکند. همسرت اگر درک کند که وظیفه ی خودت را به درستی در خانواده انجام میدهی و بدون چشم داشت کار میکنی، همراهت میشود و درکت میکند.
راهیان نور: چرا در تمام حوزه ها شعر میسرایید؟
خیلی ها ایراد میگیرند. ولی من معتقدم "می نویسم آنچه که باید نوشت...". من نمیدانم تا چه روز و ساعتی زنده هستم. تا کی ذهنم کار می کند و حافظه ام یاری میدهد. شاید فردا صبح که بیدار شوم همه چیز از یادم رفته باشد و فراموشی گرفته باشم. هر لحظه باید وظیفه ام را انجام دهم و از این نعمت الهی و توانمندی که شامل حالم شده در جهت خدمت به خلق خدا و جامعه و شیعیان استفاده کنم. اگر فقط از عشق و حس درونی بنویسم، اثری روی مردم جامعه نگذاشته و دردی از آنها دوا نکردهام.
یک نفر صبح از خواب بیدار میشود و از گرانی ناراحت است! وقتی میبیند منِ شاعر حرفش را با زبان طنز بیان میکنم، حس خوبی پیدا می کند و لبخندی به لبش مینشیند. فکر می کند کسی هست که دغدغه ی مشترک با او دارد. حتی اگر این شعرم ماندگار نشود و بعد از چند سال منسوخ شود، می گویم عیبی ندارد. مثل زمان جنگ که چند رزمنده خود را روی مین می انداختند تا مسیر برای سایرین باز شود من نیز حرف دل مردم را میزنم و از این کار رضایت دارم.
راهیان نور: از حس و حال سفر به راهیان نور و مناطق عملیاتی هم بگویید؟
برای من حس و حالِ سفر جمعی با راهیان نور متفاوتتر از سفرخانوادگی است. یک سال با فعالان وبلاگ نویس تهران به راهیان نور سفر کردیم. (می خندد) گاهی حرصمان درمیآمد. واقعا پرمحتوا بود و از راویان خوبی استفاده میکردند. کاروانها برنامه های جذابی داشتند. ولی برای ما خوزستانی ها این گونه نبود! خودم و همسرم برای کاروانمان روایت میکردیم! چون میدانستیم از بمباران دزفول و مقاومت شهری خیلی روایت نشده است.
فرض کنید در شهری زندگی می کنید که شبها بمباران میشود و صبح روز بعد مردم با توکل بر خدا، بدون هیچ بخش نامه و دستوری ایستادگی میکنند و به فعالیتهای روزمرهی خود ادامه میدهند. این دقیقاَ همان چیزی است که امروز به آن نیاز داریم. مقاومت و پایداری در مقابل تحریمها و فشارهای دشمن.
راهیان نور: حضور در راهیان نور چه آوردهای برای شما داشته است؟
سفر راهیان نور و توسل به شهدا تمام سالمان را از نظر اعتقادی و ایمانی تضمین می کند! و تنها محدود به ایام نوروز نیست. طبق فرمایش رهبر انقلاب، شهدا امامزادگان عشق هستند. حسی که در حرم امام رضا(ع) دارم، اینجا هم همان حس را تجربه میکنم.
حضور در این سرزمین ها را تمرین مقاومت و ایستادگی می دانم و مرور تمام آرمانهایی که شهدا برایشان خون دادند. ما نیاز به مرور آرمان ها داریم. جلوهی وظایف مسلمانی که در این مناطق حس میشود و با چشم دل کاملاَ مشهود است، هر بار من را به این مناطق میکشاند.
راهیان نور: نظر شما درباره وظایف بانوان در تحقق بیانیهی گام دوم انقلاب؟
محتوای اصلی بیانیه، خطاب به جوانان بود. دختران ما، جوانانی هستند که مادر یا همسر یا فعال اجتماعی فردا میباشند و با وظیفه ی پرورش دهندگیشان، جامعه را به اهداف متعالی میرسانند. جامعه را بانوان آن میسازند. این جوانان هم در اجتماع نقش آفرینی میکنند و هم در محیط خانواده. خواستهی رهبری از ما این بود که پوتین هایمان را محکم ببندیم.
راهیان نور: شعری در حوزه ی راهیان نور و دفاع مقدس دارید برایمان بخوانید؟
پس از مدتها، یک شب در یادمان معراج شهدای اهواز شعری سرودهام؛
توی تاریخ آدم ها همیشه
به دنبال طلا بودن تو خاکا
یه خاکی هست اینجا که طلا شد
به اکسیر پلاکی از شماها
تو وایسادی سر حرفت که حالا
هنوزم حرفی از آدم بمونه
هنوزم با همه نامردمی ها
کسی باشه که از مردی بخونه
ببین کم کم یه حس ناامیدُ
به آهنگ غزل هامون سپردن
من و از من بگیر و عاشقم کن
بجنب تا آرزوهامون نمردن
بلند شو مرد، بیدارم کن از خواب
نگا کن راه خوبت ناتمومه
ببین دارن به حرفامون می خندن
بگو عاشق کیه، حق با کدومه؟
تو برگشتی اگر چه جسم پاکِت
توی یک کیسه ی کوچیک جا شد
تموم کوچه بوی عطر می داد
جلو پای تو وقتی شهر پا شد...
انتهای پیام/
↧