به گزارش راهیان نور؛ آسمان، ستارگان زمینی به خود کم ندیده است. این ستارگان در ظلمت کدهی دنیا، مسیرِ ره یابی به بندگیِ حقیقی و زندگی صحیح را نشان میدهند.
نزدیک ترینِ افراد به این مشعل های فروزان، همسرانی هستند که حلم و صبرِ زینب کبری(س) را پیشه ی خود ساخته و در کنار مردانِ مرد، خوش میدرخشند.
شنیدن و خواندنِ داستانِ راستان این شیرزنانِ بزرگ، درسهایی پند آموز برای مسیریابیِ صحیح سبک زندگی اسلامی و ایمانی برای زنان جامعهی انقلابی، در پی دارد. یکی از آن ها، همسر شهید مدافع وطن، ستوان یکم رضا شجاع میباشد که پای صحبتشان مینشینیم و از برکتِ زندگیشان بهره میبریم.
راهیان نور: لطفا خودتان را بطور کامل معرفی کنید؟
بنده امیدوار، همسر شهید ستوان یکم رضا شجاع از شهدای مظلوم مدافع حریم و امنیتِ ناجا، هستم.
راهیان نور: چگونه با شهید آشنا شدید؟ از نحوهی ازدواجتان با شهید بفرمایید؟
شهید شجاع، پسر عمهی بنده میشدند. از کودکی با هم زندگی و بزرگ شدیم، شناخت کامل از هم داشتیم. طبق این شناخت، ازدواجمان صورت گرفت.
راهیان نور: فکر می کردید روزی "همسرِ شهید" باشید؟
اصلا فکر نمیکردم. حدود دو سال قبل از شهادتِ آقا رضا بود که با خانوادههای شهدای مدافع حرم، آشنا شدم. به همسرانِ شهدا خیلی غبطه می خوردم ولی فقط ظاهر این قضیه را میدیدم. بعد شهادت، مشکلات زیادی داشتم ولی معامله ای با خدا کرده ام.
راهیان نور: از مشکلات فقدان شهید شجاع بگویید؟
بعد از 15 سال زندگی مشترک، در یک لحظه همه چیز تغییر می کند و باید به نبودش عادت کنید. اگر بخواهید ادامه بدهید دشوار است. با همهی این مشکلات، با اعتقاد به این که شهید ما از شهدای کربلا بالاتر نیستند، دلم آرام میگرفت. الحمدلله از صبر حضرت زینب (س) کمک گرفتیم. سخت هست ولی می گذرد.
راهیان نور: از شما خواسته بودند برای شهادت شان دعا کنید؟
بله، خیلی زیاد، هر دفعه که راهیان نور میآمدم، به بنده توصیه می کردند برایشان دعا کنم. دعایمان شهادت ایشان بود که به شوخی میگفتند: خانمی واسه من ویژه دعا کنید، دعای شما میگیرد. احتمال میدادم میخواهند رضایت قلبی من را بدست آوردند. الحمدلله حاجت روا شدند.
راهیان نور: بعد از شهادت همسرتان با چه مشکلاتی مواجه شدید؟
مشکلات زیاد بود اما شخصی هستند و جای بسطش اینجا نیست. بیشتر بحث دلتنگی هست که اذیت میکند و رنجش ماندگار است. سایر مشکلات در طی زمان حل خواهد شد ولی مسئله دلتنگی به این نحو نیست.
راهیان نور: به نظر شما زنان چه وظایفی در قبال رهنمودهای حضرت آقا دارند؟
زنان وظایف خطیر و سنگینی در جامعه دارند. بخصوص در این وضعیتِ منطقهای و جهانی که هستیم. ما همسران شهدا، رسالت سنگینتری بر دوش داریم و باید ادامه دهندهی راهشان باشیم. در کسوت مادری و امانت داری به این نکته قائلم که تربیت یادگاران و فرزندان شهدا باید به نحوی باشد که بتوانند در آینده سربازانِ حقیقی امام زمان و ولایت باشند.
راهیان نور: به عنوان مادر، چگونه فقدان شهید را برای فرزندتان مدیریت کردید که کمتر حس شود؟
آقا ابوالفضل تنها یادگار شهید شجاع هستند. فکر میکردم برای ایشان حل شده باشد ولی از بحث هایی که پیش می آمد متوجه شدم که پسرم تحت فشار زیادی است. مطمئنا جای خالی پدر را میبیند. من سعی می کنم جای خالی پدرشان را پر کنم ولی وقتی در جلسهای که در مدرسهی پسرم برگزار میشود، نیاز به حضور پدر هست، آقا ابوالفضل فقدان پدرش را حس میکند.
راهیان نور: سفر به سرزمین نور را لطفاَ تعریف کنید؟
شهادت آقا رضا را در اولین سفرم در فکه از سرور شهیدان اهل قلم سید مرتضی آوینی خواستم. طبق معمول، اصرار داشتند که برای شهادتشان دعا کنم. دعا هم میتواند تقدیر آدم را تغییر بدهد. الحمدلله به واسطهی سفر به سرزمین نور و دعوت شهدا بود که حاجت روا شدند.
راهیان نور: بعد شهادت ایشان چه پشتوانهای شما را سرپا نگه داشته و به شما قوت میدهد؟
تقریباَ یک سال و شش ماه از شهادت آقا رضا میگذرد. یک ماه اول بعد شهادت همسرم، حس نبود پشتیبان، واقعا دردناک و آزاردهنده بود. ولی با خودم فکر کردم که فقط نشستن و غصه خوردن راه به جایی نمیبرد و باید این مسیری که خودمان انتخاب کرده بودیم را طی کنیم و با شرایط کنار بیاییم. شهادت را نه تنها همسرم بلکه خودم و پسرم هم از خدا خواسته بودیم. دعا و آرزوی هر سه نفرمان بود. من میدیدم آقا رضا لیاقت شهادت را پیدا کرده اند و من همچنان لیاقتش را نداشتم. باید صبر و تلاش میکردم. وجود آقا ابوالفضل به من این توان را داد که مقتدتر، مشکلات این یک سال و شش ماه را سپری کنم، الحمدلله.
راهیان نور: وظایف یک بانوی انقلابی را در تحقق اهداف بیانیه ی گام دوم انقلاب از بعد سیاسی و اجتماعی بفرمایید؟
یک زن نقش راهبردی در جامعه دارد. از این جملهی امام که می فرمایند: "از دامن زن مرد به معراج می رود"، این مطلب دریافت میشود که یک زن می تواند خیلی کارها در خانواده، جامعه و تربیت فرزندان انجام دهد. بعد از شهادت آقا رضا وارد نیروی انتظامی شدم. اطرافیان گفتند همسرت رفت و شهید شد، تو چرا رفتی؟ ولی من وظیفه خودم دیدم که مسیرشان را ادامه دهم. طبق بیان حضرت آقا که میفرمایند اگر همسرانِ شهدا زبان به شکوه باز کنند، راه شهادت بسته میشود. اجر همسر شهید از خود شهید کمتر نیست.
راهیان نور: از اهمیت به پاداشتن یاد شهدای نیروی انتظامی بفرمایید؟
شهدای نیروی انتظامی معمولاَ مظلومند و شناخته شده نیستند و دربارهی جایگاهشان اطلاع رسانی نمیشود. با اینکه 18 سال همسرم در ناجا کار میکردند، از شهدای مدافع حریم اطلاعی نداشتم. در حق این شهدا کم کاری شده است. بعد از آشنا شدن با شهید زرهرند (شهید مدافع حرم) کلاَ مسیر زندگیمان تغییر کرد.
راهیان نور: اشاره داشتید که مسیر زندگی تان عوض شده است. قبل و بعد این تحول را کمی شرح می دهید؟
دو سال قبل شهادت آقا رضا، چارچوب زندگی مان کمی تغییر کرد. اهل راهیان نور و اردوی جهادی نبودیم. به زندگی روزمره عادت گرفته بودیم.
شب قبل تشییع شهید زرهرند (از شهدای شهر شیران خراسان شمالی هستند) از دانشگاه بر میگشتم که اطلاع پیدا کردم فردای آن روز، تشییع این شهید مدافع حرم، هست. همسرم شیفت شب بود. با ایشان تماس گرفتم و اطلاع دادم که فردا زودتر بیایند. از آن روز به بعد همه چیز فرق کرد. من چادر سر نمی کردم ولی بعد از آن روز متحول شدم.
- طبق خاطرات دوستان شهید شجاع، ایشان مدام لبخند به لب داشتند. این ویژگیشان را بیشتر برایمان شرح میدهید.
وی چه در جمع خانوادگی چه در جمع دوستانه که حضور داشتند، اکثراَ خوش مشرب بودند. در جمع همیشه باعث عوض شدن حال و هوای دیگران میشد. حتی اگر مشکلی پیش میآمد، دیدگاه مثبتی داشتند و می گفتند "حل میشود ان شاءالله". این مشکل پایدار نمیماند.
راهیان نور: در آخر اگر حرف یا دردودلی دارید بفرمایید؟
ما هرچه داریم از شهدای هشت سال دفاع مقدس، مدافعین حرم، شهدای مظلوم نیروی انتظامی و شهدای ترور است. ان شاء الله پیرو شهدا باشیم و با کمک آن ها در مسیر ولایت و حق پیش رویم و عاقبتمان ختم به شهادت شود.
دریافت فیلم این گفت و گو
انتهای پیام/
↧