به گزارش راهیان نور، حضور در یادمان شهدای دوران دفاع مقدس حال و هوای خاصی دارد و گویی زمین منطقه با انسان حرف می زند.
هر زائر راهیان نور زبان حالی دارد که متن زیر یکی از دلنوشته های زائران یادمان های شهدای خوزستان است:
سلام بر شهیدان سرزمینم؛
این روزها حال دلم رو به راه نیست، گویا قسمت نیست راهی دیار سراسر نورتان شوم، نمیدانم، شاید هم از سر شرمندگی رویِ آمدن ندارم.
فهمیدن درد دارد و من این را تازه فهمیدهام!
دلگیرم، دلگیر از خود و همه آنانی که به راحتی حرف میزنند اما در هنگامه عمل درجا زده و در مرداب منافع شخصی و دنیایی میمانند.
آخر ما کجا و شما کجا! ما همانند طبلی تو خالی و پوچ فقط های و هوی داریم، و اما شما بدون ذرهای تظاهر کار میکردید و کار، پایان عملیات برایتان انتهای افق بود، افقی که انتها نداشت، و ما هنوز مات و مبهوت این انتهای افقِ شما گیج میزنیم و از کیسه آرمانهای شما خرج میکنیم و پُز جهاد شما را میدهیم.
حکایت تلخی است ولی باید پذیرفت، وقتی از خودمان چیزی نداشته باشیم ناگزیر از غارتیم، آن هم غارت از قبیلهای که رسم بندگی را خوب به جا آوردند، مردان بیادعایی که تاریخ نظیر آنان را کم به خود دیده است.
دلم میسوزد برای راهتان، و برای اینکه همچون مایی شعار تداوم راهتان را میدهد، و شرمندهام، شرمنده از اینکه همیشه شرمندهایم!
بگذارید راحت بگویم، اصلا ما بیعرضهایم، بیعرضهایم که عرضه رشدِ در مکتب شما را نداریم، بیعرضهایم که اینقدر حواسمان پرت دنیا و مافیها گشته، وگ رنه در مکتب شما که بساط رشد فراهم است، این ماییم که فراموش کردهایم شهادت را به بها میدهند نه بهانه! و ما جماعتی بیبهاییم و سرگرم بهانه! آخر مگر شما چه میخواهید از ما که اینقدر انجامش برایمان زحمت دارد!؟
کمی آبروداری کنم و بس کنم دیگر!
فقط این را بگویم و تمام، برایمان دعا کنید و دست دلمان را بگیرید، دعا کنید ما هم یاد بگیریم بندگی کردن را، دعا کنید بیش از این درجا نزنیم، دعا کنید نیاز امروز مکتب را بفهمیم و به این سو و آن سو منحرف نشویم، به خاطر ما نه، به خاطر تنهایی امام زمانمان هم که شده برایمان دعا کنید.
انتهای پیام/
↧