باد می وزد اینجا، تقریبا همیشه باد می وزد. باد گوشه چفیه های خاکی را تکان می دهد. چفیه ای که جلو مریم سه ساله روی زمین پهن شده است. مریم کوچولو چادر سفید گل دارش را محکم با دست می گیرد و با لحن کودکانه ای، برای هفدهمین بار می پرسد «بابا سال تحویل نشد؟» و پدرش بدون فکر می گوید «نه هنوز» صدای نوحه و ذکر شهدا می آید. هر گوشه شلمچه عده ای روی زمین نشسته اند و چفیه ها، سفره هفت سین شده اند. برخی سفره ها سبزه ندارند و خیلی هاشان ماهی سرخ... پیرمردی قرآن می خواند و بانویی آن سوتر تسبیح می چرخاند. مریم بازهم می پرسد «بابا سال تحویل نشد؟» حالا صدای یا مقلب القلوب از بلندگو شنیده می شود... پیرمرد قرآنش را محکم تر در دست می گیرد؛ صدایش هم بلندتر می شود. بانو هم این بار دستانش را رو به آسمان می گیرد. مریم چهار زانو کنار چفیه می نشیند. صدای تیک تاک ساعت ... و آغاز سال ۱۳۹۶... هفت سین جبهه ها یادش بخیر هفت سین جبهه ها سنتی که از رزمندگان اسلام در دوران جنگ به یادگار مانده، امسال نیز در لحظه تحویل سال حال و هوایی خاص به جبهه ها می بخشد. هر ساله لحظه تحویل تحویل سال، خیل عظیمی مردم از سراسر کشور با حضور در مناطق عملیاتی سال خود را در این اماکن نورانی آغاز می کنند که در سالهای اخیر سنت های حسنه ای نیز به آن اضافه شده است. امسال نیز همانند سالهای قبل در یادمان های دفاع مقدس طلائیه، شلمچه، دهلاویه، زید، اروند، فکه، هویزه، چزابه، پادگان دو کوهه، شرهانی و فتح المبین در استان خوزستان مراسمی خاص با سخنرانی و مداحی برگزار می شود که در این بین چیدن هفت سین جبهه یکی از این مراسم ها است که توسط مسئولان یادمان ها تدارک دیده شد. در لحظه تحویل سال و به یاد نوروز جبهه ها در سفره هفت سین که بر روی چفیه گسترده می شوند سیم چین، سربند، سر سینه های مزین به تصاویر بارگاه ائمه و حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، سر نیزه، سلاح، سیم خاردار و سنبه تفنگ در کنار سینهای سنتی نوروز قرار خواهد گرفتو ستاد مرکزی راهیان نور کشور از مردم ایران دعوت کرده که برای لحظه تحویل سال با حضور در یادمان های دفاع مقدس، سال خود را در کنار شهدای خفته در این مناطق آغاز کنند. راهیان نور پای هفت سین جبهه بخش بسیاری از آنانکه امروز در جوار شهدا سال نو را تحویل گرفتند. کسانی بودند که کیلومترها دور از منزل در قالب کاروان های راهیان نور یا با خودروی شخصی در بیابانی که آفتاب این روزهایش داغ هم شده، حاضر شدند و سالشان را طور دیگری آغاز کردند. هانیه یکی از این افراد است، هانیه لحظه سال تحویل نگاهی به آسمان کرد و خدایا شکر گفت. دوستانش را در آغوش کشید. بعد از چند لحظه دو زانو روی زمین نشست، حالش که جا آمد از حال و هوایش پرسیدم، گفت فکر نمی کردم این لحظه را ببینم. فکر نمی کردم امروز اینجا و... ناخودگاه دستش به سمت مقنعه اش می رود تا مبادا حجابش قدری عقب رفته باشد. هانیه ۲۷ ساله است. دفعه سومی است که به شلمچه آمده اما خودش می گوید؛ حتی تصور نمی کرد روزی لحظه سال تحویل شلمچه باشد. می پرسم آرزویش را داشته، جواب می دهد: «نه! حتی فکرش را نمی کردم» توضیح می دهد: آمدنم اتفاقی بود، قرار نبود اینجا باشم. او اهل آن دست خانواده هایست که دور هم بودن در لحظه سال تحویل برایشان بسیار مهم است اما او امسال دومین سالی است که نتواسته در لحظه سال تحویل، بوشهر و کنار خانواده باشد. هانیه بودنش در این ساعات در شلمچه را لطف خدا می داند و ادعا می کند که حضور شهدا را امروز احساس کرده است. سلفی با سفره ای از جنس جبهه جوانانی حدودا ۱۷ تا ۱۹ ساله از تهران هم جز کسانی هستند که امروز و در این بیابان پر رمز و راز دور هم سال را تحویل کردند. سفره شان را زیر تانک پهن کرده اند تا هم زیر سایه اش باشند و هم عکس هایشان جلوه از دوران جبهه و جنگ داشته باشد. محمد جواد دستش را دراز کرده و تلاش می کند تا در عکس سلفی هم سفره باشد، هم دوستانش و هم تانک. چند بار زاویه را تغییر می دهد تا نور آفتاب تصویر را بی کیفیت نکند. می پرسم چرا عکس می گیرد؟ شایان با شیطنت جواب می دهد: «تا برویم پز بدهیم سال تحویل شلمچه بودیم» دوستانش میزنند زیر خنده. می پرسم سال تحویل در شلمچه افتخار است؟ هرکس یا ادبیاتی تایید کنند. اما محمد به نمایندگی از بقیه حرف می زند: این عکس ها برای خودمان خاطره می شود، می خواهیم هر وقت از اینجا رفتیم یادمان باشد در چه لحظه ای در کنار چه کسانی بودیم. می پرسم کنار چه کسانی؟ دوست نداشتید کنار خانواده باشید؟ می گوید: معلوم است کنار شهدا بهتر است ما هر سال کنار خانواده بودیم. اینجا یک چیز دیگر است حال و هوای خوبی دارد، همگی حس خوبی داشتیم. از آرزویش در لحظه سال تحویل هم می پرسیم. پاسخ می دهد: امسال حس کردم آرزوهام فرق کرده، لحظه سال تحویل از خودم خجالت کشیدم.شهدا را حس کردم و از شهدا عاقبت به خیری خواستم. سجده در زمان تحویل سال زائرین راهیان نور و آنانی که ترجیح داده اند نمازشان در پایانی ترین ساعت سال ۹۵ را در کربلای به جا آورند، امروز به شلمچه آمدند و نماز جماعتشان را به امامت امام جمعه خرمشهر در حسینیه شلمچه اقامه کردند. نمازی که پرشور برگزار شد. نماز که اقامه شد خیلی ها از حسینیه بیرون آمدند تا زیر آسمان و در زمینی که روزی محل معراج جوانان بسیاری بود، به استقبال سال جدید بروند اما حاج حسن از حسینیه بیرون نرفت، کنار مزار شهیدان که با نی درست شده نشست. پایش را دراز کرد و به کلاه خودهای تیر خورده مزار شهدای گمنام چشم دوخت. حاج حسن ۶۹ ساله اهل خرمشهر است، دوست ندارند نامی از او ذکر شود. دو فرزند شهید دارد که هنوز پیکرشان را در آغوش نکشیده است. او می گوید هر وقت دلتنگ فرزندانش می شود به شلمچه می آید اما حالا که دیگر گرد پیری بر سرش نشسته و گذر زمان، رمق پاهاش را گرفته است نمی تواند طول و عرض شلمچه را به دنبال دو پسرش بگردد و برای همین در حسینیه می ماند. او سفره هفت سین ندارد.« اینجا خدا رو بیشتر احساس می کنم، اینجا بوی شهدا را می دهد ، بوی پسرم محمد و محمود را» این را به عنوان دلیل بودنش در شلمچه در این لحظات بیان می کند و ادامه می دهد: «خانه، دلم طاقت نمی آورد مادر بچه ها به رحمت خدا رفته اینجا راحترم» می پرسم لحظه سال تحویل چه کردی، می گوید: سجده کردم. سرش را می گذارد روی نی های به هم بافته شده، زیر لب چیزی می گوید و شانه هایش آرام میلرزد. در آخرین روز سال ۹۵ خیلی ها از همه قشر در مناطق عملیاتی حضور یافتند، چه آنانی که با شهید و شهادت الفتی دیرین دارند و چه آنان که قدری از این فرهنگ دورتر ایستاده اند. اما در ساعات و لحظات پایانی سال تقریبا همه حالی یکسان داشتند، دعای تحویل سال در شلمچه با طنینی یکنواخت زمزمه شد و پایان دعا قدری بلند تر ادا شد که «حول حالنا الی احسن الحال»